جن،خون اشام،تاریخ

جن،خون اشام،تاریخ

وبلاگی درباره ماوراالطبیعه و تاریخ
جن،خون اشام،تاریخ

جن،خون اشام،تاریخ

وبلاگی درباره ماوراالطبیعه و تاریخ

افسانه ی خون آشام چگونه به وجود آمد؟

باور به خون آشام ها در بسیاری از جوامع تاریخی وجود داشته است و حتی ممکن است تاریخچه ی آن به زمان ماقبل تاریخ هم بازگردد. در اوایل قرن هجدهم با نفوذ مسائل خرافاتی خون آشام ها از مناطقی که اعتقاد به خون آشام ها در آن ها رایج بود مانند بالکان به اروپای غربی، واژه ی خون آشام معروف شد. این امر منجر به ترس همگانی شد. حتی در بعضی موارد جسد هایی با تکه ای چوب در قلبشان پیدا می شد که به جرم خون آشامی به قتل رسیده بودند.

پاول باربر در کتابش خون آشام ها: از دفن تا مرگ، بیان کرده است که اعتقاد به خون آشام ها نتیجه تلاش مردم گذشته برای توضیح مسائلی است که به نظر آن ها غیر عادی بوده است.

افراد بسیاری نظریه هایی درباره ی ریشه اعتقاد به خون آشام ها بیان کردند. که در ادامه چندی از آن ها را معرفی خواهیم کرد.

تجزیه

گاهی اوقات مردم جسد هایی را که به اندازه طبیعی تجزیه نشده بودند، به خون آشامی ربط می دادند. در حالی که میزان تجزیه جسد به دمای و ترکیب خاک بستگی دارد. این باعث شده بود که شکارچیان خون آشام به اشتباه یا فکر کنند جسد اصلا تجزیه نشده است یا نشانه های تجزیه را به عنوان نشانه های خون آشامی در نظر بگیرند.جسد با جمع شدن گاز های حاصل از تجزیه در تنه، متورم می شود. با افزایش فشار این گاز ها، خون در بینی و دهان جریان می یابد. این امر باعث می شود جسد چاق تر و گلگون تر به نظر برسد. اگر شخص در زندگی لاغر و رنگ پریده هم باشد این تغییرات متمایز تر خواهند بود. نیزه زدن به یک جسد متورم شده و در حال تجزیه می تواند باعث خونریزی و خارج شدن گاز های جمع شده بشود. این امر ممکن است ایجاد صدای خرناس مانندی کند. همین طور بعد از مرگ لثه  و پوست مایعات خود را از دست می دهند و ریشه های مو و ناخن و دندان که مخفی بوده اند نمایان می شوند. این امر ممکن است این طور به نظر بیاید که مو، ناخن و لثه رشد کرده اند.

دفن قبل از مرگ

 یکی دیگر از این نظریه ها این است که افسانه های خون آشام ها تحت تاثیر زنده به گور کردن افراد به دلیل کمبود دانش پزشکی در آن زمان، به وجود آمده اند. در بعضی موارد که مردم گزارش می دادند از قبری صدایی به گوش می رسد، بعد از نبش قبر جای ناخن فرد که تلاش می کرد فرار کند مشاهده می شد. مردم از این اتفاق نتیجه می گرفتند که فرد خون آشام شده است.

پورفیری

پورفیری یک بیماری حاد ژنتیکی است. در بیماری پروفیری با به وجود آمدن اختلال در سوخت و ساز بدن، تولید رنگدانه‌های سرشار از آهن مورد نیاز بدن دچار مشکل شود و بدین ترتیب اکسیژن رسانی خون به درستی انجام نمی‌پذیرد و در نتیجه پوست فرد نسبت به نور حساس شده و چنانچه در معرض نور خورشید قرار بگیرد دچار سوختگی یا تاول می‌شود که یکی از مشخصه های اصلی خون آشام هاست. این نظریه در سال ۱۹۸۵ دیوید دالفین بیان شد. اما او به دلیل این که حساسیت به نور یکی از مشخصه های خون آشام های مدرن است نه خون آشام های باستانی، از بیان بیشتر نظریه اش صرف نظر کرد.

هاری

هاری یکی از بیماری هایی است که از زمان های گذشته با افسانه ی خون آشام ها عجین شده است. حساسیت به نور و سیر در خون آشام ها می تواند به دلیل حساسیت شدید که یکی از علائم بیماری هاری است. همچنین این بیماری می تواند بر قسمت هایی بر مغز تاثیر بگذارد و ساعت طبیعی خواب را به هم بزند. اشتیاق گاز گرفتن دیگران و کف خونی در دهان از دیگر علائم هاری هستند که ممکن است با نشانه های خون آشامی اشتباه گرفته شوند

آیا خون آشام واقعیت دارد؟

اکثر باستان شناسان تصور می کنند که باور و اعتقاد به وجود خون آشام ها برخاسته از درک نادرست رایج در مورد بیماری هایی از قبیل سل و عدم آگاهی در مورد فرایند تجزیه است، اما شواهدی توسط باستان شناسان کشف شده که این توجیه را زیر سوال می برد. در این گزارش این موضوع را بررسی می کنیم که آیا وجود خون آشام صحیح است یا خیر؟
به گزارش گروه سبک زندگ خبرگزاری دانا(دانا خبر)، زمانی که باستان شناسان در نزدیگی بزرگراهی در نزدیکی گلیویس در لهستان مشغول نبش قبر یک قبر باستانی بودند با صحنه ای وحشتناک مواجه شدند. در داخل زمین، اسکلت هایی از انسان دفن شده بودند که سرهای آنها جدا شده و بر روی پاهایشان قرار گرفته بود.
 
درواقع باستان شناسان می دانستند که این عمل یک رسم تدفین باستانی اسلاوی برای دفع ارواح خون آشام بوده که با این هدف انجام می شده که این افراد سربریده قادر نباشند از قبرهای خود برخیزند. اما این اولین باری نبود که باستان شناسان لهستانی با این موضوع مواجه می شدند.

کشف قبری که در آن سر از بدن جدا شده و استخوان های پا به صورت متقاطع روی هم قرار گرفته است

چگونگی تدفین ارواح
تا امروز، محققان از تدفین خون آشام های مظنون هم در دنیای قدیم و هم در دنیای جدید گزارش هایی کرده اند. در دهه 1190، دانشگاه بریتانیایی کلمبیا، باستان شناس هکتور ویلیامز و همکارانش، در قبرستان قرن نوزدهم در جزیره لسبوس یونان، اسکلتی از یک مرد بزرگسال را یافتند که بدن او را به زمین میخکوب کرده بودند. در حقیقت هر کسی که این مرد را دفن کرده بود، چند میخ آهنی هشت اینچی (20 سانتی متری) را از گردن، لگن و مچ پای وی میخکوب کرده بوده.
وجه تمایز دیگر این مورد با دیگر موارد موجود در قبرستان در این بوده که او در یک تابوت چوبی کاملا پوسیده و سنگین قرار داشت در حالی که بیشتر موارد دفن شده در این قبرستان، بطور ساده در ورقه ها و ملافه هایی پیچیده شده و در زمین قرار داده شده بودند.
واضح بود که کسی نمی خواسته که این مرد از قبر فرار کند و زمانی که باستان شناسان فیزیکی به مطالعه این اسکلت پرداختند، هیچ چیز غیرمعمولی در آن پیدا نکردند.

اخیرا، یک تیم باستان شناسی که توسط باستان شناسی به نام ماتئوبورینی از دانشگاه فلورنس هدایت می شد، به قبر یک خون آشام مظنون در جزیره لازارتونوو در ایتالیا برخورد کرد. در این مورد، ثابت شد که بدن یافته شده مربوط به یک زن سالخورده است که بطور آشکار با یک آجر متوسط در دهانش دفن شده بود. درواقع این یک مورد طرد خون آشام ها در ایتالیا بود که در گذشته در ایتالیا انجام می شده است.

همچنین در دهه 1990، روانشناسانی که در قبرستان های قرن نوزدهم و هجدهم در نزدیکی گریسولد در کانتکتیکات کار می کردند، به یک مورد بسیار غیر معمول برخوردند. قبر یک مرد تقریبا 50 ساله که استخوان های پای فوقانی و سر وی به شیوه جمجمه ای و متقاطع قرار گرفته بودند. اما باستان شناسان فیزیکی با انجام آزمایشاتی تعیین کردند که این مرد به دلیل بیماری سل از دنیا رفته است و کسانی که دچار این بیماری می شدند، اغلب رنگ پریده بودند و وزن خود را از دست می دادند که این ویژگی ها عموما به افراد خون آشام و قربانیان آنها نسبت داده می شده است.
این درحالیست که محققان در مقاله ای که در مجله آمریکایی انسان شناسی فیزیکی به این موضوع اشاره کردند که تمایل ارواح خون آشام به غذا، آنها را مجبور می کرد تا از خویشاوندان زنده خود که از این بیماری و زوال رنج می بردند، تغذیه کنند.

اما حقیقت چیست؟
هم اکنون اکثر باستان شناسان تصور می کنند که باور و اعتقاد به ارواح خون آشام برخاسته از درک نادرست رایج در مورد بیماری هایی از قبیل سل و عدم آگاهی در مورد فرایند تجزیه است.
اگر چه در قرن 19 بسیاری از آمریکایی ها و اروپایی ها با تغییرات بدن انسان بلافاصله پس از مرگ آشنا شده بودند اما به ندرت آنچه را که در طی هفته ها و ماه ها در قبر ها اتفاق می افتاده را مشاهده می کردند.
در یک مورد، جمود نعشی (حالتی است که پس از مرگ در ماهیچه های جانداران رخ می دهد و در جریان آن بافت های ماهیچه ای سفت و سخت می شود) که منجر به ایجاد انعطاف اعضای بدن می شود از همین موارد است که در قرن 18 و 19 مردم از آن اطلاعی نداشتند.

در مورد دیگر بعد از مرگ دستگاه گوارش شروع به فاسد شدن می کند، که در این هنگام مایع تیره ای را ایجاد می کند که ممکن است در طول نبش قبر، با خون تازه اشتباه گرفته شود که این مورد ظاهر یک خون آشام را ایجاد می کند.

در واقع نا آگاهی از حالات و شرایط فیزیولوژی بدن آدمی، گاه مردم اقوام مختلف به خصوص در اروپا را به آن سو سوق می داد که داستان ها و باورهای قبیله ای خود را به سمت تایید وجود خون آشام ها ببرند که تبدیل این باورها، به اعتقادات این قشر از انسان ها در طول تاریخ باعث بوجود آمدن شخصیتی رویایی به نام «خون آشام» شده است.

تبدیل خون آشام ها

دربارهی تبدیل چیز ها ی زیادی گفته شده مثل وقتی یه خون آشام  انسانی رو گاز بگیره و انسان زنده بمونه بعد از مدتی تبدیل میشه یا انسان ها با روح شیطانی بعد از مرگ تبدیل به خون آشام می شن یاشیطان به انتخابخودش چند تن از مردگان رو تبدیل میکنه و... ولی اگه اینجوری باشه داخل دو مورد اول دنیا پر از خون آشام می شه و مورد سوم هم که فکر نکنم شیطان اینقدر بی کار باشه ولی مورد آخر که از همه معقولتر به نظر میاد اینه که وقتی خون یه خون آشام وارد بدن انسان شد انسان پس از مدتی تبدیل می شه ولی مثل فیلم ومپایر دایری مرحله ی تبدیل و انتخاب خون آشام بودن یا مرگ خلاصه از این دنگلک بازی ها نداره فقط اگه خون نخوری کم کم تجزیه میشی

دراکولا،مردی فراتر از افسانه

اصلیت افسانه دراکولا از کشور رومانی نشات می‌گیرد که به دلیل هیجان و وحشت خاص این روایت به تمام نقاط دنیا منتقل شده‌است. این کتاب توسط جمشید اسکندانی به فارسی ترجمه و در سال ۱۳۷۶ منتشر شده است.
کنت دراکولا فرمانروای قسمت جنوبی رومانی بوده .وی شخصیتی خشن و ستم گر داشته است . او برای فرمان بردن مردمانش قصر خود را با رنگ قرمز رنگ آمیزی کرده بود و از تماثیل وحشت آور و تخیلی مزین کرده بود. او حتا در زمان خودش هم به نام دراکولا – پسر اژدها - شناخته میشد، وی همیشه لباسهای تیره رنگ بر تن می کرد آستر شنل خود را از مخمل قرمز رنگ دوخته بود و همیشه شراب سرخ مینوشید. به همین سبب مردم گمان میکردند که وی خون آشام است.

او در سالهای تحول قرون وسطا به عصر رنسانس، به نبرد با عثمانیان مسلمان پرداخت تا از ورود آنها به سرزمین خود جلوگیری کند. کنت درا کولا در قلعه خود در جنوب رومانی امروزی مدفون است.در جزوه ای که بلافاصله پس از مرگ وی در سال 1476، در نورمبرگ آلمان منتشر شد، فهرستی از جنایات او آمده است از جمله اینکه او پس از غذا دادن به گدایان در دربار خود، همه آنها را به آتش کشید، چون عقیده داشت که آنها بی دلیل غذای مردم را میخورند و نمیتوانند بهای آن را بپردازند.

آخرین بازمانده وی " کنت ماروین دراکولا " سال ۲۰۰۵ در اسپانیا در گذشت. چون وی مجرد بود و فرزند و خویشاوندی نداشت اراضی بسیار وسیع و اموالش را دولت رومانی به تصرف دراورد، اینک جنگل و قلعه دراکولا جزء آثار دیدینی رومانی به شمار می روند

خون آشام ها میان ما

با غروب خورشید زندگی را از سر می گیرند، اما نه آن زندگی که ما میشناسیم!

قلب آنها هیچ وقت نمی تپد و نشانه های حیات در آنها یافت نمی شود. در شب هنگام، از قصر و محل سکونت خود به بیرون می آیند و به جست و جوی شکار خود می روند!

تصویر آنها در آینه بازتاب نمی کند، ظاهر عموماً زیبا و فریبنده شان هیولای پنهانی که در پشت این چهره وجود دارد را پنهان می کند!

در میان همه هیولا های تاریخ از همه جذاب تر، اغوا کننده تر که دارای ظاهری فریبنده و برازنده هستند و فرصت بی کرانه ای را برای زیستن این گونه خود در اختیار دارند!

آنها نمی میرند مگر آنکه در معرض نور خورشید قرار گیرند. دشمن اصلی آنها نور خورشید است، خورشید آنها را می سوزاند!

اینها نوصیف موجودی فانتزی به نام خون آشام بود!

اگر چه خاستگاه آنها در مغرب زمین و عمدتاً در قرون وسطی می دانند اما داستان های چنین موجوداتی از هزاران سال پیش در حوزه های تمدنی مختلف وجود داشته است